paydar ta payedar

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

 هـمه در دنیـا کـسی را دارنــد،بــرای خودشــان

خــُسـرو” و “شیـــرین” . . . “لیـلی” و “مـَجنــون

رامیـن” و “ویـس” . . . “پیــرمــَرد” و “پیرزَن

تــو” و “اون” . . .

مــَن” و “تــَنهـآیی . . .

نوشته شده در دو شنبه 23 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:47 توسط mohanna| |

 نمیتونم ببخشم

بخشیدن باید از ته دل باشه..

دل من شکسته دیگه سرو ته نداره

نوشته شده در دو شنبه 23 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 11:45 توسط mohanna| |

 بازی حکم یادم داد...
وقتی”تک”باشی 
حتی از شاه سرتری...!!!

نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 15:10 توسط mohanna| |

 خواستم چشم هایت را از پشت بگیرم اما...

دیدم طاقت اسم هایی را که میگویی ندارم !!!

نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 13:0 توسط mohanna| |

 ديدي که سخت نيست تنها بدون من! 

افسوس که صبح ميشود،شبها بدون من! 

اين نبض زندگي بي وقفه ميزند،فرقي نميکند بامن،بدون من!

ديروز اگرچه سخت،امروز هم گذشت،طوري نمي شود،فردا بدون من!

نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 12:52 توسط mohanna| |

بغض بزرگترین اعتراضه

اما اگر بترکه دیگه اعتراض نیست ، التماسه....!!!

نوشته شده در پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 20:26 توسط mohanna| |

 دیگر نگو که جایت در قلبم هست...

خودت خوب می دانی که از مکان های شلوغ بیزارم !!!!

نوشته شده در پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 20:23 توسط mohanna| |

 دادگاه رسمی بود

میز عدالت برپا

محکوم دل بیچاره ی من بود

در نبود من حکم صادر شده بود

دیر رسیدم به عدالت گاه

چه عدالتی 

دل من محکوم به شکستن شده بود

خدایا در عدالت گاه خودت

این دل محکوم مرا قاضی باش

من بی گناهم

بی گناهم

نوشته شده در پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 20:18 توسط mohanna| |

 سنگین شده بر دلم

احساس نبودنت

مثل سنگینی سنگ قبر

بر روی تمام بدنم

با رفتن تو

برف چه زیبا بر دلم باریده

انگار که سالهاست  دلم خوابیده

برف در دلم

دگر یخ زده است

انگار که گرما با دلم

قهر کرده است

همه درهای دلم بسته شده

نور در نزده، خسته شده


نوشته شده در پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 20:16 توسط mohanna| |

  هیچکس برای خراب کردن حال من

در نمی زند

همه بی اجازه می آیند و

من را بهم می ریزند و می روند

ولی وقتی بخواهند آرامشی برایم رقم بزنند

در می زنند

خنده آور است

من همیشه سکوت می کنم 

و این در هرگز باز نخواهد شد


نوشته شده در پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 20:14 توسط mohanna| |

  دستانم را رها مکن

من کوچکم 

دستهایم را در این دنیا رها کنی

گم می شوم

من محتاجم به گرمای دستان تو

رهایم مکن می ترسم

من جز تو کسی را ندارم

رهایم کنی دستان چه کسی را بگیرم

همه دستهایم را روزی رها خواهند کرد

تو رهایم مکن

من از بودن بی تو، سخت می ترسم


نوشته شده در پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 20:12 توسط mohanna| |

 حالم خوب استـــــــــــــــــــ ؛

امـا دلــــــــــم تنـــگ آن روزهـــــــــایــی شده

که می تـــوانستـــــــــــــــم از تـــه دل بخنــــــــــدم ... !!!

نوشته شده در پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 20:11 توسط mohanna| |

 Friend ship means :you are sad

I am sad

You cry

I cry

You laugh

I laugh

You jump  down of building

I continue to laugh

نوشته شده در پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 20:10 توسط mohanna| |

  

بزرگی وصیت کرد که برای سلامتی عقلتان هویج بخورید؛

همه خندیدند و کسی ندانست

که عقل همه

در چشمشان است

نوشته شده در پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 20:6 توسط mohanna| |
قالب ساز وبلاگ پيچك دات نت